زندگی یک دانشجوی شکمو

هوش مصنوعی چطور زندگی یک دانشجوی شکمو را متحول کرد؟

سرفصل‌های مقاله

«سیدنی مور» دانشجوی دانشگاه اوهایوست. از آن دسته افرادی که با هوش مصنوعی میانه چندانی ندارند و با پیش‌داوری محض به قضاوت آن نشسته‌اند.

اما یک اتفاق ساده باعث شد تا دیدگاه او نسبت به این فناوری 180 درجه تغییر کند و این اتفاق چیزی نبود جز…بقیه ماجرا را از زبان خود «سیدنی» می‌شنویم:

« شش ماه پیش از هوش مصنوعی متنفر بودم.

از عکس‌های جعلی ساخته‌شده با هوش مصنوعی که در شبکه‌های اجتماعی شناور بودند تا همکلاسی‌هایم که از این فناوری برای نوشتن مقاله استفاده می‌کردند، من هرگز طرفدار Chat GPT، Pi، Meta AI و سایر برنامه‌های مشابه نبودم.

در سال گذشته، هر کلاسی که من شرکت کردم، یک پاراگراف در برنامه درسی داشت که به عواقب گرفتار شدن با استفاده از هوش مصنوعی برای تکمیل تکالیف اختصاص داشت.

نفوذ فناوری در حال افزایش بود، اما من حاضر به لمس کردن آن نشدم.

یک ماه پیش اما همه چیز تغییر کرد. 

یکی از کلاس‌های مورد نیاز من در دانشگاه اوهایو، دوره ترکیب رسانه‌های دیجیتال است. مفهوم این دوره، یادگیری نحوه استفاده از اشکال مختلف فناوری برای نمایش نوشتار است.

با این حال، در روز اول کلاس، استاد من به ما گفت که تصمیم گرفته است کلاس این ترم را تماما در مورد هوش مصنوعی برقرار کند.

طبعا هیجان‌زده نبودم، اما می‌دانستم که باید بدون توجه به سلیقه شخصی‌ام در کلاس شرکت کنم، بنابراین به گفته استادم پای‌بند ماندم.

برای اولین تکلیف‌مان، در مورد این نوشتم که چگونه از هوش مصنوعی در زندگی خود استفاده نمی‌کنم و به آن اعتماد ندارم که اطلاعات دقیقی به من بدهد یا در هر یک از کارهای نوشتاری به من کمک کند.

من این موقعیت را برای چند هفته اول کلاس حفظ کردم، فقط در صورت لزوم هوش مصنوعی را لمس کردم و همچنان به حفظ این ذهنیت ادامه دادم که بهتر است از این فناوری دور بمانم.

دو هفته بعد از شروع کلاس، یک روز را به آزمایش و رتبه‌بندی چت‌بات‌ها اختصاص دادیم. از ما خواسته شد که 10 دقیقه با هر چت‌بات «صحبت» کنیم تا توانایی آن در ارائه توصیه‌های مربوط به زندگی را آزمایش کنیم.

زمانی که به چهارمین چت‌بات در آزمایش چرخشی‌مان رسیدم، تصمیم گرفتم به جای گرفتن ایرادهای همیشگی، مشکلی را که واقعا در زندگی روزمره با آن مواجه بودم با هوش مصنوعی مطرح کنم: خرید مواد غذایی.

علی‌رغم زندگی مستقل برای سال‌ها، من به خرید مواد غذایی علاقه داشتم و خرید این مواد به نوعی برایم سرگرمی بود.

گاهی اوقات تنقلات زیادی می‌خوردم، گاهی اوقات هیچ. گاهی خرید مواد لازم برای صبحانه را فراموش می‌کردم و گاهی غذا بردن به دانشگاه را یادم می‌رفت.

گاهی اوقات فکر می‌کنم باید همه چیز را بفهمم، فقط دو روز بعد متوجه می‌شوم که غذای کافی برای یک هفته ندارم یا هیچ یک از مواد غذایی من همه کاره نیست و نمی‌توان از آن در چندین دستور غذا استفاده کرد.

نتیجه این بود که من خیلی پول خرج می‌کردم و مقدار زیادی غذا را دور می‌ریختم.

احساس می‌کردم هر کاری در این زمینه انجام می‌دهم، باز هم بازنده هستم.

استرس ناشی از مواد غذایی بود که زندگی من را فرا گرفت و من حتی قبل از خوردن صبحانه نگران این بودم که برای شام باید چه چیزی درست کنم. طاقت‌فرسا بود.

بنابراین از برنامه Pi AI خواستم تا یک برنامه غذایی برایم بنویسد.

در عرض چند ثانیه، یک برنامه یک هفته‌ای از وعده‌های غذایی به من داد تا مواد تشکیل دهنده هم‌پوشانی‌دار‌ را تهیه کنم که با رژیم غذایی من مطابقت داشته باشد. به هوش مصنوعی گفتم موادی را که دوست ندارم حذف کند و موادی را که از قبل در منزل داشتم را نادیده بگیرد.

من نتیجه کار را به یک لیست خرید تبدیل کردم و آن شب آن را به فروشگاه بردم.

با غذای کافی به خانه آمدم تا حداقل دو هفته دوام بیاورم و از استرسی که سزاوار وقت من نبود، رهایی پیدا کنم.

از آن زمان، من به تدریج استفاده از هوش مصنوعی را افزایش دادم. من از آن برای کمک به ایجاد یک برنامه زمانی برای مطالعه استفاده کرده‌ام، مقاله‌هایم را از نظر سرقت ادبی تصادفی بررسی کرده‌ام و ایده‌هایی را برای پروژه‌ها مطرح کرده‌ام.

همان‌طور که در کلاس خود درباره هوش مصنوعی بیشتر یاد می‌گیرم، می‌دانم که برای انجام همه کارها آماده نیست و همچنان اشتباه می‌کند. من به آن اعتماد ندارم که به من بگوید آیا یک مفهوم پیچیده درست است یا نادرست یا به من توصیه های زندگی بدهد، اما می‌تواند کارهای کوچک را برایم انجام دهد.

هر هفته بین کار، کلاس‌ها، مراقبت از حیوان خانگی، زندگی اجتماعی، رهبری یک باشگاه و غیره تعادل برقرار می‌کنم. مثل اکثر مردم بشقاب من پر است.

شاید احمقانه به نظر برسد که من به کامپیوتری نیاز دارم تا آن‌چه را که قرار است برای شام بخورم جمع‌آوری کند، اما این‌که بتوانم زمانی را که با استرس سپری می‌کردم دوباره به دست بیاورم، معنای زیادی دارد. 

این بدان معناست که زمان بیشتری را صرف قدم زدن با سگم، مطالعه برای امتحانات و صحبت با دوستان می‌کنم.

هوش مصنوعی به همین سادگی کیفیت زندگی من را افزایش داده است!»

منبع: advertiser

مهران
مهران