هوش مصنوعی دیگر فقط یک فانتزی آیندهنگر نیست، الان اینجاست و به جای ما فکر میکند. از تولید مقاله و تشخیص بیماریها گرفته تا تجزیه و تحلیل اسناد قانونی و نرم افزارهای کدگذاری، هوش مصنوعی به طور گستردهای وظایفی را بر عهده میگیرد که زمانی به سالها تخصص انسانی نیاز داشت.
اما سوال اصلی اینجاست: با هوشمندتر شدن هوش مصنوعی، آیا ما احمقتر میشویم؟
نگرانی زیادی وجود دارد که اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی میتواند منجر به نوعی آتروفی شناختی شود، اجازه دهید آن را بیتفاوتی هوش مصنوعی بنامیم.
اگر ماشینها بتوانند تفکر سخت را تحمل کنند، آیا انسانها از استفاده کردن عضلات ذهنی خود دست میکشند؟ آیا دانشآموزان، متخصصان و کارکنان دانش روزمره، به آرامی توانایی (یا انگیزه) حل مسئله، تجزیه و تحلیل و ایجاد خود را از دست خواهند داد؟
آیا هوش مصنوعی ما را احمقتر میکند؟
نشانهها همین حالا هم اینجا هستند.
تحقیقات در مورد نحوه استفاده از ردیابهای GPS نشان میدهد که وقتی به شدت به ناوبری خودکار تکیه میکنیم، حافظه فضایی ما کاهش مییابد. مطالعات روی خلبانها نشان میدهد که کسانی که به خلبان خودکار متکی هستند مهارتهای آگاهی موقعیتی حیاتی را از دست میدهند.
روانشناسان به اصطلاح “اثر گوگل” را مستند کردهاند، که تمایل به فراموش کردن اطلاعات است زیرا میدانیم که میتوانیم دوباره آن را به صورت آنلاین جستجو کنیم. بنابراین، چه اتفاقی میافتد وقتی هوش مصنوعی نه تنها به ما دستورالعمل میدهد یا حقایق را بازیابی میکند، بلکه در واقع فکر ما را انجام میدهد؟
عامل تلاش: چرا سخت فکر کردن مهم است
در اینجا یک پارادوکس وجود دارد: مبارزه برای یادگیری خوب است.
تئوری بار شناختی به ما میگوید که مغز ما برای پردازش عمیق اطلاعات به سطح معینی از دشواری نیاز دارد. اگر کاری خیلی آسان است، مثلاً واداشتن هوش مصنوعی برای نوشتن مقاله برای شما، مغز شما به اندازه کافی برای ایجاد دانش پایدار درگیر نمیشود.
روانشناسان این را مبارزه مولد مینامند: این ایده که کار کردن از طریق مشکلات دشوار باعث ایجاد انعطافپذیری، اعتماد به نفس و درک عمیق میشود. روانشناس کانادایی-آمریکایی، آلبرت باندورا، پیشگام در تحقیقات انگیزشی، آن را تجربه تسلط نامید – تقویت اعتماد به نفس ناشی از کشف چیزی به تنهایی.
مشکل؟ هوش مصنوعی میتواند این فرآیند را کوتاه کند. و شاید ما را احمقتر کند.
وقتی دانشآموزان یا متخصصان بیش از حد به هوش مصنوعی تکیه میکنند، تمرین فکری را که مهارتهای تحلیلی آنها را تقویت میکند، از دست میدهند. سپس نظریه خود تعیینی وجود دارد، یک چارچوب انگیزشی تثبیت شده، که شایستگی را به عنوان یک محرک کلیدی مشارکت برجسته میکند.
مردم زمانی که بر چالشها غلبه میکنند، احساس انگیزه میکنند، نه زمانی که پاسخها به صورت آماده و حاضر به آنها داده میشود. اگر هوش مصنوعی کارها را بیش از حد آسان کند، خطر از بین رفتن رضایت از یادگیری و کاهش انگیزه در این فرآیند را به دنبال دارد.
این تفاوت بین بالا رفتن از کوه و بردن هلیکوپتر به قله است. مطمئناً، شما در هر صورت منظره را دریافت خواهید کرد، اما یک تجربه باعث ایجاد قدرت، انعطافپذیری و غرور میشود – تجربه دیگر فقط یک سواری رایگان است.
اثر GPS: چگونه اتوماسیون میتواند مهارتهای ما را کم کند
اگر تا به حال از GPS استفاده کردهاید و بعداً متوجه شدهاید که نمیدانید چگونه به مقصد خود رسیدهاید، کاهش شناختی ناشی از اتوماسیون را در عمل تجربه کردهاید.
مطالعات نشان داده است افرادی که مکررا از GPS استفاده میکنند حافظه محیطی ضعیفتری دارند و توانایی ضعیفتری در جهتیابی بدون کمک دارند.
در یک آزمایش، افرادی که به شدت به GPS متکی بودند عملکرد بدتری در کارهای ناوبری داشتند که آنها را ملزم به یادآوری مسیرها میکرد. حتی نگرانکنندهتر، کاربران مکرر GPS کاهش عملکرد هیپوکامپ را نشان دادند – ناحیه مغز مسئول حافظه محیطی.
این یک مورد ساده از “استفاده از آن یا از دست دادن آن” است. وقتی یک کار شناختی را به فناوری برون سپاری میکنیم، مغز ما با جابجایی منابع به جای دیگر – یا صرفاً بیکار ماندن و احمقتر شدن، سازگار میشود. راحتی همراه با هزینه است. اگر هوش مصنوعی بیش از حد حجم کار شناختی ما را به خود اختصاص دهد، ممکن است زمانی که واقعا اهمیت دارد، توانایی کمتری برای تفکر عمیق داشته باشیم.
هوش مصنوعی و کار دانش: افزایش سستی فکری
حالا بیایید این را به هوش مصنوعی برگردانیم.
اگر برنامههای ناوبری آگاهی محیطی ما را تضعیف میکنند و خلبان خودکار آگاهی موقعیتی خلبان را کسلکننده میکند، چه اتفاقی میافتد وقتی هوش مصنوعی شروع به انجام وظایف فکری مانند نوشتن گزارش، حل مسائل ریاضی، ترکیب تحقیقات میکند؟ خطر، رضایت فکری است.
اگر هوش مصنوعی همیشه برای پاسخگویی وجود داشته باشد، آیا دانشآموزان و متخصصان از فشار آوردن به خود به تفکر انتقادی دست میکشند؟ آیا آنها کورکورانه به هوش مصنوعی اعتماد خواهند کرد، بدون اینکه منطق آن را زیر سوال ببرند؟
شواهد اولیه نشان میدهد که این اتفاق در حال حاضر رخ داده است. محققان آموزش و پرورش گزارش میدهند که دانشآموزانی که از ابزارهای هوش مصنوعی زاینده برای مقالات خود استفاده میکردند، در نهایت در امتحانات خود عملکرد بدتری داشتند و سؤالاتی در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش ایجاد میکردند.
در برخی زمینههای خلاق، مطالعات تصویری ترکیبی با هوش مصنوعی مولد را نشان دادهاند که خلاقیت را افزایش میدهد اما تعداد ایدههای جدید را کاهش میدهد. در یک مطالعه، خوانندگان داستانهای مجهز به هوش مصنوعی را لذتبخشتر یافتند، اما با گذشت زمان، متوجه شدند که این داستانها بیشتر و بیشتر شبیه داستانهای انسانها میشوند.
حتی فراتر از مهارتهای فردی، یک مسئله بزرگتر وجود دارد: اگر کاربران هوش مصنوعی به جای متفکران فعال، مصرف کنندگان منفعل دانش تولید شده توسط ماشین شوند، چه اتفاقی برای نوآوری میافتد؟ اکتشافات علمی بزرگ، بینشهای فلسفی و پیشرفتهای هنری از میانبرها به دست نمیآیند، بلکه از مبارزه با ایدههای سخت به دست میآیند.
اگر به هوش مصنوعی اجازه دهیم تمام کارهای سنگین را انجام دهد، در معرض خطر رکود خلاقیت و تفکر انتقادی انسان هستیم.
چگونه از بیتفاوتی هوش مصنوعی جلوگیری کنیم
آیا باید هوش مصنوعی را کنار بگذاریم و به قلم و کاغذ برگردیم؟ این اتفاق نمیافتد.
هوش مصنوعی ابزاری فوق العاده قدرتمند است و نکته کلیدی این است که یاد بگیریم چگونه از آن استفاده کنیم بدون اینکه خودمان را در آن گم کنیم. در ادامه نحوه کار در پنج مرحله آسان آمده است:
1. از هوش مصنوعی به عنوان یک شریک متفکر استفاده کنید، نه عصا
به جای اینکه اجازه دهید هوش مصنوعی به جای شما فکر کند، از آن برای تقویت تفکر خود استفاده کنید. برای مثال، دانشآموزان میتوانند از هوش مصنوعی برای ایدهپردازی استفاده کنند، اما همچنان مقالههای خود را بنویسند. حرفهایها میتوانند از هوش مصنوعی برای تحقیق استفاده کنند، اما به جای پذیرش کورکورانه، این یافتهها را به طور انتقادی ارزیابی کنند.
2. فرآیند را بر پاسخهای آسان اولویت دهید
مدارس و محلهای کار میتوانند بر نحوهی نتیجهگیری و نه فقط پاسخ نهایی تأکید کنند. نیاز به توضیحات، راهحلهای جایگزین و استدلال مستقل به حفظ تعامل شناختی کمک میکند.
3. تفکر خارج از چارچوب را تمرین کنید
همانطور که خلبانان به تجدید کنندههای دستی پرواز نیاز دارند، کارکنان دانش ممکن است از تمرینات بدون هوش مصنوعی بهرهمند شوند. نوشتن یک مقاله بدون هوش مصنوعی، انجام ریاضیات ذهنی یا طوفان فکری بدون کمک دیجیتال، مغز را فعال و سازگار نگه میدارد.
4. تفکر انتقادی در مورد هوش مصنوعی
هوش مصنوعی کامل نیست – میتواند مغرضانه باشد، اشتباه کند یا نتایج گمراه کنندهای ایجاد کند. آموزش سواد هوش مصنوعی تضمین میکند که ما متفکران فعال باقی میمانیم و خروجیهای هوش مصنوعی را بهجای پذیرش منفعلانه زیر سؤال میبریم و تأیید میکنیم.
5. از هوش مصنوعی به عنوان معلم سقراطی استفاده کنید
هوش مصنوعی را میتوان برای هدایت یادگیری به جای جایگزینی تلاش استفاده کرد. به عنوان مثال، معلمان هوش مصنوعی میتوانند به جای پاسخهای مستقیم راهنمایی کنند و به دانشآموزان کمک کنند تا به طور مستقل به راهحلها دست یابند.
هدف رد هوش مصنوعی نیست، بلکه ایجاد یک رابطه متعادل است که در آن هوش مصنوعی به جای جایگزین کردن هوش انسان، هوش انسان را تقویت میکند.
آینده تفکر در دنیای هوش مصنوعی
هوش مصنوعی اینجاست که بماند و توانایی آن برای پیشی گرفتن از انسانها در برخی وظایف شناختی در حال رشد است. اما این بدان معنا نیست که ما باید تواناییهای فکری خود را به آن بسپاریم.
خطر بیعلاقگی هوش مصنوعی واقعی است: اگر بیش از حد به هوش مصنوعی تکیه کنیم، مهارتهای تحلیلی و خلاقانه خودمان ممکن است در اثر عدم استفاده از بین بروند و ما احمقتر شویم. اما اگر ما آگاهانه آموزش، کار و زندگی روزمره را طوری طراحی کنیم که تفکر انسان را در جریان نگه دارد، میتوانیم سطح شناختی خود را حفظ کنیم.
در دنیایی که هوش مصنوعی در حال هوشمندتر شدن است، چالش ما این است که مطمئن شویم احمقتر نمیشویم. چون در آخر، هوش مصنوعی ممکن است بتواند به جای ما فکر کند – اما این به ما بستگی دارد که مطمئن شویم به فکر خودمان ادامه میدهیم.
منبع : techxplore