لیوینگستون نویسنده، مربی و ویراستار است. او دارای مدرک دکترا در ادبیات زبان اسپانیایی، محقق فولبرایت در برزیل و در حال حاضر سردبیر مجله MLN، یک مجله معتبر در زمینه بورسیههای ادبی است. در این مقاله صحبتهای او درباره کنارهگیری از تدریس به دلیل چت جی پی تی را میشنویم.
این پاییز اولین بار در نزدیک به 20 سال است که به کلاس درس باز نمیگردم. در بیشتر دوران حرفهایام، نوشتن، ادبیات و زبان را عمدتاً به دانشجویان دانشگاه تدریس میکردم. من تا حد زیادی به دلیل مدلهای زبان بزرگ (LLM) مانند ChatGPT تدریس را ترک کردم.
تقریباً همه محققان باتجربه میدانند که نوشتن، همانطور که مورخ لین هانت استدلال کرده است، «نسخهنویسی افکاری نیست که قبلاً آگاهانه در ذهن [نویسنده] وجود داشته باشد». در عوض، نوشتن فرآیندی است که با تفکر مرتبط است. در دوران تحصیلات تکمیلی، ماهها تلاش کردم تا تکههایی از پایان نامهام را در ذهنم جمع کنم و در نهایت متوجه شدم که فقط از طریق نوشتن میتوانم این معما را حل کنم.
تاثیر ChatGPT در تدریس
نوشتن کار سختی است. گاهی اوقات ترسناک است. با وسوسه آسان هوش مصنوعی، بسیاری از دانشآموزان من دیگر تمایلی به تحمل ناراحتی نداشتند.
در جدیدترین شغلم، به دانشجویان دکتری در یک دانشکده فنی، نویسندگی آکادمیک تدریس کردم. دانشجویان تحصیلات تکمیلی من که بسیاری از آنها دانشمند کامپیوتر بودند، مکانیسمهای هوش مصنوعی زاینده را بهتر از من درک کردند. آنها LLM را به عنوان ابزار تحقیقاتی غیرقابل اعتمادی که توهم ایجاد میکنند و استنادات را ابداع میکنند، تشخیص دادند.
آنها تاثیرات زیست محیطی و مشکلات اخلاقی فناوری را تصدیق کردند. آنها میدانستند که مدلها بر اساس دادههای موجود آموزش داده میشوند و بنابراین نمیتوانند تحقیقات جدیدی را تولید کنند. با این حال، این دانش باعث نشد که دانش آموزان من به شدت به هوش مصنوعی زاینده تکیه نکنند. چندین دانشجو پیشنویس تحقیق خود را به صورت یادداشت تهیه کردهاند و از ChatGPT خواستهاند تا مقالاتشان را بنویسد.
من به عنوان یک معلم با تجربه، با بهترین شیوههای آموزشی آشنا هستم. تکالیف را مشخص کردم. من روشهایی را برای گنجاندن هوش مصنوعی زاینده در برنامههای درسی خود قرار دادم و فعالیتهایی را برای جلب توجه به محدودیتهای آن، طراحی کردم.
به دانشآموزان یادآوری کردم که ChatGPT ممکن است در صورت درخواست اصلاح، معنای متن را تغییر دهد، که میتواند اطلاعات مغرضانه و نادرست به وجود آورد، از نظر سبک، نوشتاری قوی ایجاد نمیکند و برای آن دسته از دانشآموزان کلاسگرا، منجر به نمره A نمیشود. با این حال دانش آموزان هنوز از آن استفاده میکردند.
در یکی از فعالیتها، دانشآموزان من در کلاس یک پاراگراف تهیه کردند، کار خود را با یک درخواست تجدیدنظر به ChatGPT دادند و سپس خروجی را با نوشته اصلیشان مقایسه کردند. با این حال، این نوع تحلیلهای تطبیقی شکست خوردند، زیرا اکثر دانشآموزان من بهاندازه کافی به عنوان نویسنده برای تحلیل ظرافتهای معنا یا ارزیابی سبک آموزش ندیده بودند.
هنگامی که من به نقاط ضعف در متن اصلاح شده با هوش مصنوعی اشاره کردم، یکی از دانشجویان دکترا اعتراض کرد: «هوش مصنوعی باعث میشود نوشتههای من شیک به نظر برسند».
دانش آموزان من نیز به شدت به ابزارهای بازنویسی مبتنی بر هوش مصنوعی مانند Quillbot متکی بودند. بازنویسی خوب، مانند تهیه پیشنویس تحقیق اصلی، فرآیندی برای تعمیق درک است. نمونههای پرمخاطب اخیر «زبان تکراری» یادآور این نکته است که بازنویسی کار سختی است. بنابراین، تعجب آور نیست که بسیاری از دانش آموزان با ابزارهای بازنویسی مبتنی بر هوش مصنوعی وسوسه شوند.
با این حال، این فناوریها اغلب منجر به سبک نوشتاری متناقض میشوند، همیشه به دانشآموزان کمک نمیکنند تا از سرقت ادبی اجتناب کنند و به نویسنده اجازه نمیدهند تا درک خود را پنهان کند. ابزارهای ترجمه آنلاین تنها زمانی مفید هستند که دانشآموزان قبلاً دانش عمیقی در مورد مهارت نوشتن داشته باشند.
دانشآموزانی که نوشتههای خود را به هوش مصنوعی برونسپاری میکنند، فرصت تفکر عمیقتر در مورد تحقیقات خود را از دست میدهند. در مقالهای اخیر در مورد هنر و هوش مصنوعی زاینده، نویسنده تد چیانگ، آن را اینگونه بیان کرده است: استفاده از ChatGPT برای تکمیل تکالیف مانند آوردن یک لیفتراک به اتاق وزنه است. شما هرگز به این ترتیب آمادگی شناختی خود را بهبود نخواهید داد.
چیانگ همچنین خاطرنشان میکند که صدها انتخاب کوچکی که ما بهعنوان نویسنده انجام میدهیم، به اندازه تصور اولیه مهم هستند. چیانگ یک نویسنده داستان است، اما منطق به همان اندازه برای نوشتن علمی صدق میکند. تصمیمگیریهای مربوط به نحو، واژگان و سایر عناصر سبک، تقریباً به اندازه تحقیق زیربنایی، به متنی معنا میبخشد.
تاثیرات هوش مصنوعی زاینده
هوش مصنوعی زاینده، از برخی جهات، ابزاری دموکراتیک است. بسیاری از شاگردان من در اصل انگلیسی زبان نبودند. نوشته آنها اغلب حاوی اشتباهات گرامری بود. هوش مصنوعی زاینده در تصحیح دستور زبان موثر است. با این حال، این فناوری اغلب واژگان را تغییر میدهد و معنی را تغییر میدهد، حتی زمانی که تنها درخواست «اصلاح گرامر» باشد.
دانشآموزان من فاقد مهارتهایی برای شناسایی و اصلاح تغییرات ظریف در معنا بودند. من نتوانستم آنها را در مورد نیاز به ثبات سبکی یا نیاز به توسعه صداها به عنوان نویسندگان پژوهشی متقاعد کنم.
مشکل شناسایی نشدن متن تولید شده یا اصلاح شده توسط هوش مصنوعی بود. در شروع هر ترم، من نوشته دانش آموزان را در کلاس میدیدم. با آن نمونه پایه به عنوان یک نقطه مقایسه، برای من آسان بود که بین نوشتههای دانشآموزانم و متن تولید شده توسط ChatGPT تشخیص دهم. من همچنین با آشکارسازهای هوش مصنوعی آشنا هستم که نشان میدهند آیا چیزی توسط هوش مصنوعی تولید شده است یا خیر. با این حال، این آشکارسازها معیوب هستند. شناسایی نوشتن به کمک هوش مصنوعی آسان است اما اثبات آن سخت است.
در نتیجه، متوجه شدم که ساعتهای زیادی را صرف نمره دادن به نوشتههایی کردم که میدانستم توسط هوش مصنوعی تولید شده است. من متوجه شدم که در آن استدلالها نادرست است. من به نقاط ضعفی مانند ویژگیهای سبکی اشاره کردم که میدانستم در ChatGPT مشترک هستند. یعنی متوجه شدم که زمان بیشتری را صرف بازخورد دادن به هوش مصنوعی میکنم تا دانش آموزانم.
بهترین معلمان با هوش مصنوعی سازگار خواهند شد. از برخی جهات، تغییرات مثبت خواهد بود. معلمان باید از فعالیتهای مکانیکی یا اختصاص خلاصههای ساده دور شوند. آنها راههایی برای تشویق دانشآموزان به تفکر انتقادی پیدا میکنند و یاد میگیرند که نوشتن راهی برای تولید ایدهها، آشکار کردن تضادها، و روشن کردن روششناسی است.
با این حال، این درسها مستلزم آن است که دانش آموزان مایل باشند که یاد بگیرند. دانشآموزان باید یاد بگیرند که با ایمان به تواناییهای شناختی خود به سمت جلو حرکت کنند و راه خود را به وضوح بازبینی کنند. به استثنای معدود موارد، شاگردان من حاضر نبودند وارد آن فضاهای ناراحت کننده شوند یا به اندازه کافی در آنجا بمانند تا قدرت مکاشفه نویسی را کشف کنند.
منبع : time