مانند بسیاری از صنایع، فضای داراییهای دیجیتال توسط هوش مصنوعی زاینده (GenAI) در حال تغییر شکل است. تقاطع مسلماً دو تا از انقلابیترین فناوریهای نسل ما – بلاکچین و هوش مصنوعی – صنعت را متحول کرده و ورود هوش مصنوعی غیرمتمرکز، نحوه عملکرد سازمانها را تغییر میدهد.
همانطور که سازمانها GenAI را اتخاذ میکنند، باید مسائل پیچیدهای مانند حریم خصوصی، امنیت، و حفاظت از مالکیت معنوی را بررسی کنند تا ضمن به حداکثر رساندن پتانسیل تحولآفرین پلتفرمهای هوش مصنوعی، از مشکلات قانونی جلوگیری کنند.
با این حال، ظهور هوش مصنوعی غیرمتمرکز (deAI) – مرزی در تقاطع بلاکچین و هوش مصنوعی – لایه دیگری از پیچیدگی را به حکمرانی هوش مصنوعی و مشارکت در اکوسیستم هوش مصنوعی به سرعت در حال گسترش به طور کلی اضافه میکند. پلتفرمهای deAI با استفاده از توکنهای رمزنگاری هوش مصنوعی، چالشها و فرصتهای جدیدی را معرفی میکنند و چارچوبهای حاکمیتی را از همیشه مهمتر میکنند.
اصول هوش مصنوعی غیرمتمرکز
هوش مصنوعی غیرمتمرکز قدرت هوش مصنوعی را با فناوری بلاکچین ترکیب میکند و اغلب به توکنهای رمزنگاری هوش مصنوعی برای فعال کردن تراکنشها در اکوسیستمهای خود متکی است. این توکنها نقشهای متعددی را ایفا میکنند: اعطای دسترسی به خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی مانند مدلسازی پیشبینیکننده، مشوق مشارکت در شبکههای مشترک، و تسهیل حکمرانی با اجازه دادن به دارندگان توکن برای مشارکت در فرآیندهای تصمیمگیری.

بسته به مورد استفاده، اکوسیستمهای deAI میتوانند مزایای قابلتوجهی نسبت به پلتفرمهای متمرکز هوش مصنوعی زاینده مانند ChatGPT، آنتروپیک و گوگل جمینی که امروزه بسیاری با آنها آشنا هستند، ارائه دهند. به شکل ویژه:
- شفافیت: فناوری بلاکچین زیربنایی امکان مشاهده لحظهای تراکنشها و فعالیتها را فراهم میکند.
- کنترل غیرمتمرکز: قدرت پخش میشود، که در خدمت کاهش خطر این است که نهادهای مرکزی قادر به اعمال کنترل نامتناسبی بر روی اکوسیستم بهعنوان مرجع باشند.
- فراگیر بودن: توسعه دهندگان، کاربران و حتی عوامل هوش مصنوعی مستقل میتوانند در یک شبکه مشترک با یکدیگر همکاری کنند و از یکدیگر یاد بگیرند.
پروژه های قابل توجه هوش مصنوعی غیرمتمرکز که از این مزایا بهره میبرند عبارتند از SingularityNET (AGIX) که ظاهراً بزرگترین موجودیت منبع باز در تحقیق و توسعه هوش مصنوعی با هدف تسریع پیشرفت deAI است و Fetch.ai (FET) که بازاری را برای ساخت، جستجو، کشف و ارتباط با عوامل هوش مصنوعی مستقل فراهم میکند.
همانطور که این پلتفرم ها رشد میکنند، درک مزایا و چالشهای آنها، به ویژه در مقایسه با هوش مصنوعی متمرکز، برای مشاغلی که به دنبال استفاده از فناوریهای هوش مصنوعی و بلاک چین هستند، ضروری است.
تنشهای حقوقی مربوط به حقوق دادهها باعث توسعه deAI شد
در کنار مزایای بسیاری که دارد، هوش مصنوعی غیرمتمرکز ملاحظات منحصر به فردی را به حاکمیت هوش مصنوعی، به ویژه در مورد مالکیت معنوی (IP) و مالکیت دادهها معرفی میکند. اختلافات اخیر مربوط به حق نسخهبرداری که شامل مدلهای متمرکز هوش مصنوعی مانند ChatGPT میشود، تنشهای بین شرکتهایی را که از مجموعه دادههای گسترده مورد استفاده برای آموزش الگوریتمهای هوش مصنوعی و ارائهدهندگان داده سود میبرند، برجسته میکند.
این اختلافات منجر به شکایتهای پیشینی شده است و سازندگان ادعا میکنند که از آثار آنها برای آموزش مدلهای GenAI به گونهای استفاده شده است که حق چاپ و سایر قوانین را نقض میکند.
پلتفرمهای هوش مصنوعی غیرمتمرکز، که توسط توکنهای رمزنگاری هوش مصنوعی پشتیبانی میشوند، بهعنوان ابزاری برای محدود کردن یا اجتناب کامل از این اختلافات IP و مالکیت دادهها، از طریق استفاده از فناوریهای بلاکچین که کنترل کاربر را در اولویت قرار میدهند و به طور معناداری به مشارکتکنندگان دادهها جبران میکنند، امیدوارکننده هستند. به عنوان مثال:
هوش مصنوعی Sahara بلاکچین را با هوش مصنوعی ترکیب میکند تا یک پلتفرم غیرمتمرکز ایجاد کند که در آن کاربران بتوانند به طور مشترک مدلها، مجموعه دادهها و برنامههای هوش مصنوعی را ایجاد و کسب درآمد کنند. هدف Sahara AI با پاداش دادن به مشارکت کنندگان، دور شدن از مدلهای داده سنتی است که در درجه اول به نفع شرکت کنترل کننده هوش مصنوعی است.
بحث حاکمیت قانونی هوش مصنوعی غیرمتمرکز
پروژههای هوش مصنوعی غیرمتمرکز شفافیت و توانایی کاهش تنشهای قانونی بر سر حقوق دادهها را در طول چرخه عمر هوش مصنوعی نوید میدهند. علاوه بر این، با تمرکززدایی از کنترل از طریق استفاده از فناوری بلاکچین، طرفداران استدلال میکنند که deAI در ایجاد اکوسیستمهای هوش مصنوعی فراگیرتر مؤثر خواهد بود و در خدمت پر کردن شکاف اقتصادی بین هوش مصنوعی «داراها» و «نداشتنها» است.
با این حال، هوش مصنوعی غیرمتمرکز همچنین با چالشهای حاکمیتی قابل توجهی مواجه است، به ویژه در جهت یابی انطباق با مقررات و پرداختن به خطرات ذاتی مدیریت غیرمتمرکز.

برخلاف پلتفرمهای سنتی هوش مصنوعی که تحت کنترل متمرکز عمل میکنند، پلتفرمهای هوش مصنوعی غیرمتمرکز اغلب در مناطق خاکستری نظارتی قرار میگیرند. اکثر قوانین فعلی، مانند مقررات جامع حفظ حریم خصوصی مصرفکنندگان که تاکنون در بیش از دوازده ایالت ایالات متحده وضع شده است، وجود یک نهاد متمرکز را فرض میکنند که به آن «کنترلکننده» میگویند که میتواند مسئول حفاظت از دادهها و انطباق باشد.
اکوسیستمهای غیرمتمرکز که توسط پروتکلهای اجماع به جای یک نهاد کنترل کننده اداره میشوند، میتوانند این چارچوب را به چالش بکشند. بدون یک «کنترلکننده» واضح، پلتفرمهای غیرمتمرکز ممکن است برای همسویی با استانداردهای قانونی نسبتاً بالغ که تا به امروز عمدتاً با در نظر گرفتن سیستمهای متمرکز طراحی شدهاند، مشکل داشته باشند.
این سوال باقی میماند که آیا هوش مصنوعی غیرمتمرکز میتواند بر این موانع برای رقابت با تسلط فعلی پلتفرمهای متمرکز GenAI غلبه کند؟ با پرداختن به این مسائل حاکمیتی و مقیاسپذیری، پروژههای deAI پتانسیل بازتعریف چشمانداز هوش مصنوعی را دارند، اما دستیابی به این چشمانداز به راهحلهای نوآورانه و ناوبری دقیق محیط نظارتی نیاز دارد.
نتیجهگیری
ادغام GenAI و فناوری بلاک چین، هم پتانسیل قابل توجهی را به همراه دارد و هم ریسک ناشناختهای را به همراه دارد. برای استفاده موفقیتآمیز از مزایای هوش مصنوعی غیرمتمرکز، سازمانها باید چارچوبهای حاکمیتی را اتخاذ کنند که به طور خاص برای رسیدگی به چالشهای قانونی، اخلاقی و عملی پلتفرمها و فناوریهای غیرمتمرکز هوش مصنوعی طراحی شدهاند.
هوش مصنوعی غیرمتمرکز در حال تغییر شکل ایدههای مالکیت و همکاری است، اگرچه توانایی آن برای رقابت با پلتفرمهای متمرکز نامشخص است. در حال حاضر، اولویت دادن به شفافیت، مسئولیت پذیری و برنامهریزی پیشگیرانه برای هدایت مسئولانه در این چشم انداز در حال تحول ضروری است.
منبع : forbes