۱۰ شخصیت شاهنامه با هوش مصنوعی

تصویرسازی ۱۰ شخصیت مهم شاهنامه با هوش مصنوعی

فهرست مطالب

شاهنامه‌ی فردوسی یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات حماسی تو دنیاست. طبق گفته‌ها، تنها منبعی که فردوسی برای نوشتن این اثر بزرگش استفاده کرده، شاهنامه ابومنصوری بوده. کار نوشتن شاهنامه از سال 367 هجری قمری شروع شد و فردوسی نسخه‌ی اولش رو در سال 384 هجری قمری تموم کرد و نسخه‌ی نهایی رو هم در سال 400 هجری قمری به پایان رسوند. منابع مختلف می‌گن که ابیات شاهنامه بین 50 تا 60 هزار بیت هستن. این همه بیت، داستان‌های قهرمانی و شجاعت‌های اصیل ایرانی رو به زیبایی روایت می‌کنه.

ابوالقاسم فردوسی، با نام کامل ابوالقاسم حسن منصور بن محمد بن اسحاق شرف شاه طوسی، شاعر حماسه‌سرای ایرانی، در سال 329 هجری قمری تو روستای باژ از توابع طوس خراسان به دنیا اومد. حکیم سخن و حکیم طوس از لقب‌های معروف فردوسی بزرگ هستن. او تحصیلاتش رو تو مکتب‌خونه‌های باژ و طوس شروع کرد و بعدش برای ادامه‌ی تحصیل به مدارس خراسان رفت.

طبق نوشته‌های معتبر، شاهنامه‌ی فردوسی نزدیک به 200 شخصیت خاص داره. این شخصیت‌ها شامل پادشاهان، پهلوانان، دیوان افسانه‌ای، زنان شاهنامه، مرزبانان و وزیران هستن. ما هم می‌خواهیم با کمک هوش مصنوعی و تصویرسازی، ۱۰ شخصیت معروف شاهنامه رو بهتون معرفی کنیم.

                                                  به نام خداوند جان و خرد                کز این برتر اندیشه بر نگذرد

                                                  خداوند نام و خداوند جای                خداوند روزی ده رهنمای

                                                 خداوند کیوان و گَردان‌سپهر               فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر

                                                 ز نام و نشان و گمان برتر است         نگارندهٔ برشده پیکر است

۱۰ شخصیت شاهنامه با هوش مصنوعی

۱۰ شخصیت شاهنامه با هوش مصنوعی

رستم

رستم، قهرمان اصلی ادبیات اسطوره‌ای و حماسی ایران به حساب میاد. لقبی که بهش دادن «تَهَمتن» هست، یعنی «دارای بدن نیرومند» که از «تَخم» و «تَن» درست شده.

همه رستم رو با «هفت خوان» می‌شناسند. او فرزند رودابه و زال و نوه‌ی سام بود. همسرش تهمینه بود و سه تا بچه داشت به نام‌های سهراب، فرامرز و بانوگشسب. رخش، اسب وفادار رستم همیشه همراهش بود و در تمام مراحل بهش کمک می‌کرد. از کارهای مهم رستم تو شاهنامه میشه به کشتن دیو سپید، جنگ با سهراب، نجات کی‌کاووس، کشتن اسفندیار، کشتن اکوان دیو و فتح دژ سپندکوه اشاره کرد.

برای خارج کردن این بچه بزرگ از شکم رودابه، اولین عمل سزارین دنیا رو انجام دادن و به همین خاطر ما ایرانی‌ها به عمل سزارین «رستم زایی» می‌گیم. گفته میشه که عمر رستم خیلی طولانی بوده و نزدیک به 600 سال ذکر شده. البته رستم به مرگ طبیعی نمرد و برادرش، شغاد، او رو به قتل رسوند. تو این ماجرا، زواره، دیگه برادر رستم و رخش هم کشته شدن.

کاوه آهنگر

کاوه آهنگر

این قهرمان شاهنامه، یک آهنگر کاملاً معمولی بود. قرار بود زندگی عادی خودش رو بکنه، اما زندگی‌اش با ظلم و ستم ضحاک یا اژی دهاک گره خورد. در نهایت، با کمک فریدون، تونست یک شورش بزرگ علیه ضحاک راه بندازه. نشونه‌اش هم درفش کاویانی هست که یک پیشبند چرمی داره و روی سر نیزه‌ای آویزون شده.

کاوه آهنگر کسی بود که همه فرزندانش قربانی مارهایی شدن که روی دوش ضحاک رشد کرده بودن. به جز یک فرزند، که قرار بود اون هم قربانی بشه، اما دیگه خون کاوه به جوش میاد. ضحاک این تنها فرزند رو آزاد می‌کنه، اما قیام کاوه با کمک فریدون و مردم به نتیجه می‌رسه

آرش کمانگیر

آرش کمانگیر

آرش کمانگیر یکی از اسطوره‌های قدیمی ایرانیه و شخصیت اصلی این داستان هم همینه. داستان آرش کمانگیر تو اوستا اومده و تو شاهنامه هم سه بار با افتخار ازش یاد شده.

آرش کمانگیر معروف اهل طبرستان بوده و کمانداری می‌کرده. بعداً به لشگر منوچهر ملحق میشه. او واقعاً وطن‌پرست بوده. وقتی جنگ ایران و توران در زمان منوچهر تموم میشه، دو طرف تصمیم می‌گیرن که مرز بین دو کشور رو مشخص کنن.

آرش رو انتخاب می‌کنن تا تیری رو رها کنه و هر جایی که تیر به زمین بیفته، اونجا مرز توران و ایران باشه. می‌گن اونقدر انرژی برای کشیدن زه کمان گذاشت که بعد از رها کردن تیر، جانش رو از دست داد. این تیر از صبح تا غروب پرواز کرد و در کنار رود جیحون به زمین نشست.

رودابه

رودابه

بین داستان‌های عاشقانه شاهنامه، داستان دلدادگی رودابه و زال واقعاً بهترین و کامل‌ترینشه. این داستان یادآور عشق رومئو و ژولیت شکسپیره و از نظر زیبایی و جذابیت، نه تنها تو شاهنامه، بلکه تو کل ادبیات فارسی هم مثلش پیدا نمی‌شه.

رودابه دختر مهراب کابلی هست که نواده ضحاکه و بر سرزمین کابلستان حکومت می‌کنه. البته کشورش با ایران دشمنی داره. زال که فرمانروای زابلستانه، برای گردش و تفریح از سرزمین خودش بیرون میاد و کنار رود هیرمند چادر می‌زنه که مرز کابل، یعنی کشور رودابه، محسوب میشه. زال و رودابه بدون اینکه همدیگه رو دیده باشن، از طریق شنیده‌ها و توصیف‌ها عاشق هم می‌شن. این عشق مدتی در خفا ادامه پیدا می‌کنه تا اینکه بالاخره فاش میشه.

رودابه همسر زال و مادر رستم بود. زال یک بار که به کابل رفت، عاشق رودابه شد. البته موانعی هم سر راهشون بود. سام، پدر زال، رفت و کابل رو محاصره کرد. خلاصه کلی ماجرا پیش اومد تا اینکه به کمک درایت و نیک‌خواهی سیندخت، این وصلت شکل گرفت. سام هم در همون جلسه‌ای که سیندخت به صورت ناشناس و به عنوان فرستاده دربار کابل پیشش اومده بود، ازش خواستگاری کرد. می‌گن رودابه عمری طولانی داشت و بعد از مرگ رستم به مرز دیوانگی رسید.

فریدون

فریدون

فریدون یکی از محبوب‌ترین پهلوانان شاهنامه‌ست. او همون کسیه که موبدان به پادشاه خبر دادن که قرارِ ضحاک رو با تولدش براندازه، اما ضحاک نتونست بعد از تولدش پیداش کنه و اون رو از بین ببره. آبتین، پدر فریدون، به دست ضحاک کشته شد و مادرش فرانک از ترس اینکه فریدون هم کشته بشه، اون رو تو یه بیشه پرورش داد.

فریدون در جوانی و همزمان با کاوه آهنگر برای انتقام پدرش قیام کرد و با کمک کاوه، ضحاک رو شکست داد. بعد از اینکه ضحاک رو تو کوه دماوند زندانی کرد، بر تخت پادشاهی نشست. او عمر طولانی‌ای داشت و سه پسر به نام‌های سلم، تور و ایرج داشت. وقتی دو برادر به خاطر حسد، ایرج رو کشتن، منوچهر، فرزند ایرج رو برای انتقام پدرش به جنگ با سلم و تور فرستاد. در نهایت، دو برادر در جنگ با منوچهر کشته شدن و او به جای پدرش بر تخت پادشاهی نشست.

سهراب

سهراب

داستان رستم و سهراب به گفته‌ی خود فردوسی، تلخ‌ترین داستان شاهنامه‌ست و شخصیت محبوب رستم رو تا حد زیادی منفور نشون می‌ده.

رستم در سفری که با اسبش رخش به سمنگان می‌ره، پادشاه اونجا رو دعوت می‌کنه و نتیجه‌ی این دیدار، ازدواج رستم با تهمینه، دختر شاه سمنگان میشه. بعد از اینکه رستم به ایران برمی‌گرده، سهراب به دنیا میاد و وقتی به نوجوانی می‌رسه، تصمیم می‌گیره پدرش رو پیدا کنه و بره ایران تا کیکاووس رو برکنار کنه و رستم رو به تخت پادشاهی بنشونه.

شاهنامه همونقدر که آدم رو از دلاوری و افتخاراتش شگفت‌زده می‌کنه، بعضی وقت‌ها هم حسابی به هم می‌ریزه. مثلاً اینکه سهراب به دست رستم کشته میشه یا اینکه کیکاووس چند بار توسط رستم نجات پیدا می‌کنه، اما وقتی رستم ازش می‌خواد نوشدارو برای نجات فرزندش بیاره، عمداً تعلل می‌کنه تا این دو پهلوان به هم نرسن. سهراب وقتی می‌فهمه که فرزند رستم هست، تصمیم می‌گیره توران و ایران رو فتح کنه و یکجا به پدرش تحویل بده. افراسیاب هم که از این نقشه باخبر میشه، سهراب رو به جنگ با ایرانی‌ها می‌فرسته. کیکاووس هم که از این موضوع باخبر میشه، در رساندن نوشدارو تعلل می‌کنه.

سیاوش

سیاوش

سیاوش، پسر کیکاووس و پدر کیخسرو هست. کیکاووس با دختر شاه هاماوران، سودابه، ازدواج کرده بود. خب، سودابه عاشق سیاوش میشه و این عشق داغ باعث میشه که تهمت‌هایی به سیاوش زده بشه.

سیاوش هیچ وقت نمی‌خواسته که دامن خودش رو به این ننگ آلوده کنه، اما سودابه میره پیش کیکاووس و ادعاهای بی‌اساسی می‌کنه. در نهایت، برای اینکه کیکاووس از این ماجرا خلاص بشه، مراسم عبور از آتش رو برای سیاوش ترتیب میده و سیاوش هم به سلامت از اون عبور می‌کنه.

سیاوش برای اثبات بی‌گناهیش از آتش می‌گذره و بعدش برای مقابله با لشکر افراسیاب به مرز ایران و توران میره. اما وقتی جنگ به نتیجه نمی‌رسه، سیاوش برای میانجی‌گری به توران میره و در غربت و بی‌گناهی کشته میشه. بعد از مرگش، رستم به توران حمله می‌کنه و وقتی افراسیاب از میدان جنگ فرار می‌کنه، جنگ بدون نتیجه تموم میشه.

زال

زال

زال یکی از قهرمان‌های اسطوره‌ای ایرانی هست که توی شاهنامه ازش یاد شده. زال که در پارسی به معنی سپیدمو هست در واقع پسر سام و پدر رستمِ.

این پهلوان معروف وقتی به دنیا اومد، موهای بدنش سفید بود؛ به خاطر همین همه ترسیدن که به پدرش خبر تولد این نوزاد عجیب رو بدن. اما بعد از یک هفته، بالاخره یکی پیدا شد و خبرش رو به سام گفت.

سام وقتی که به این نوزاد عجیب نگاه کرد، حسابی به هم ریخت. نمی‌دونست چه جوابی به بدخواهان بده، بنابراین تصمیم می‌گیره که زال رو به کوهی ببره و اونجا رها کنه. اما سیمرغ معروف شاهنامه اونجا بوده و زال رو می‌گیره و بزرگش می‌کنه. دوستی سیمرغ و زال و رستم هم از همین جا شروع میشه.

تهمینه

تهمینه

تهمینه یکی از قهرمان‌های زن در شاهنامه هست؛ دختر شاه سمنگان، همسر رستم و مادر سهراب. اسم تهمینه از دو بخش تشکیل شده: “تهم” که یعنی قوی و نیرومند و “این” که پسوند نسبت هست. با هم یعنی زن قوی و نیرومند.

رستم که در شکارگاه اسبش رو گم کرده، به دنبال اون به خاک توران میره و به شهری به نام سمنگان می‌رسه. پادشاه سمنگان او رو به خونه‌اش دعوت می‌کنه.

شبانگاه، وقتی رستم در اتاقش خوابیده، تهمینه، دختر پادشاه که نادیده و فقط از طریق شنیده‌ها عاشق رستم شده، به طور پنهانی به خوابگاهش میره و عشقش رو به رستم ابراز می‌کنه و ازش می‌خواد که او رو به همسری بگیره. ورود تهمینه به خوابگاه رستم یکی از صحنه‌های زیبا و به یاد موندنی شاهنامه هست. رستم هم قبول می‌کنه و پدرش دختر رو به همسری او درمیاره. اونها شب رو کنار هم می‌گذرونند و صبح روز بعد، رخش پیدا میشه و رستم سمنگان رو ترک می‌کنه. این دیدار اولین و آخرین باریه که رستم و تهمینه همدیگه رو می‌بینند.

اسفندیار

اسفندیار

اسفندیار، پسر گشتاسب پادشاه ایران بود و به خاطر اینکه رویین‌تن بود، تونست به توران لشکرکشی کنه و پیروز بشه.

وقتی مادر اسفندیار، او رو برای رویین‌تن شدن به دست موبد سپرد، اصلاً نمی‌دونست که بسته شدن چشم‌های پسرش وقتی توی آب مقدس غوطه‌ور میشه، می‌تونه به مرگش منجر بشه.

پدر اسفندیار برای اینکه پسرش رو به تخت سلطنت برسونه، ازش خواسته بود که رستم رو از میان برداره. اسفندیار که به پیروزی خودش مطمئن بود، رستم رو علی‌رغم میلش مجبور به جنگ کرد. رویین‌تن بودن اسفندیار باعث شده بود که رستم حسابی گیج و زخمی بشه تا اینکه سیمرغ دوباره به کمکش اومد و تنها نقطه آسیب‌پذیر بدن اسفندیار رو به رستم نشون داد.

رستم با تیری که به چشم اسفندیار زد، زندگی او رو به پایان رسوند.

منبع: گردآوری توسط تیم محتوای زیگپ

شبیه به همین مقاله

نظرت رو برامون بنویس

زیگپ: دستیار صوتی هوشمند

دستیار صوتی هوشمند

بازار

دانلود زیگپ